یا زینب!
اشک چشمی بر اربعینی که گذشت...
داده ای تکیه به شمشیر و هراسانی تو...
و چه تلخ است غم لحظه ی پایانی تو!
نی به نی میروی و سینه ی من می سوزد
مانده ام با غم جانسوز نیستانی تو
دیده بودم که کسی قصد تقرب می کرد
که زند سنگ به آینه ی پیشانی تو
بوسه می داد پیمبر که مبادا روزی
بخورد چوب به روی لب نورانی تو
خیزران تا به ابد آیه ی خون میخواند
از غم انگیزترن لهجه ی قرآنی تو
شامیان در دلشان بغض علی را دارند
و تویی کشته ی شک ها به مسلمانی تو.
کاش باشیم و ببینیم که شمشیر علی
شعله ور آمده با لحن رجزخوانی تو!
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۱۰/۱۵ ساعت 22:0 توسط سرباز
|
سربازخونه